کد مطلب:312389 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:252

عباس در نگاه شعر رثایی
شعر و شاعری در فرهنگ و ادبیات عرب از سابقه ای بس دیرین برخوردار است. پیش از اسلام، شاعر از منزلت ارجمندی بهره مند بوده است، تا آن جا كه هر شاعری را دانشمندی فرزانه (العالم الحكیم) می خوانده اند [1] او بزرگ قبیله و مرجع حل اختلافات و كشمكش های فردی و قومی بوده است. افتخار هر قبیله به شاعران و سروده های آنان بوده و غالبا شعر را در خدمت مدح یا هجو یكدیگر به كار می برده اند. سروده های خود را در برترین مكان ها (مانند كعبه) می نهادند و هر كدام بر دیگری در حفظ و قرائت اشعار پیشی می گرفت.



[ صفحه 267]



پس از ظهور اسلام و طلوع خورشید حقیقت، شعر با همه ی ارجمندی و ارزش های آن، در خدمت اسلام و فرهنگ غنی وحی در آمد. با تشویق و ترغیب هایی كه رسول خداوند (ص) از شاعران [2] متعهد می كرد، شعر آنان را سپر نگاهبانی مسلمانان در برابر هجوم هجو مشركان قرار می داد، و نیز به دلیل تأثیر شگرف شعر در اندیشه و روان انسان ها، از سویی از شعرهای پاك قدسی كه در بر دارنده ی معارف راستین توحیدی بود استقبال می كرد و از سویی دیگر از نشر اشعار تخریبی مشركان جلوگیری می نمود، تا آن جا كه دستور قتل كعب بن اشرف كه بر كشته های قریش در جنگ بدر سوك سروده بود و مسلمانان را هجو كرده بود صادر فرمود [3] .

از شعر در فرهنگ اسلام به گونه های ذیل بهره برداری شده است:

1- ثبت رویدادهای تاریخی و انتقال آن به نسل های بعد [4] .

2- دفاع و حمایت از اسلام و مسلمانان در برابر تیغ تیز شعر شرك [5] .

3- تبلیغ و ترویج معارف بلند اسلام.

4- اطلاع رسانی و خبردهی (شعر از اولین رسانه های خبری است). [6] .

5- شناساندن رسول خدا (ص) به دیگران [7] و نیز چهره های بارز مسلمانان به مردم.



[ صفحه 268]



6- تحریك و تهییج مردم در مقاطع حساس برای نگاهبانی از اسلام.

اسلام با حفظ ساختار شعر عربی، محتوای درونی آن را مطابق فرهنگ خود تغییر داد. تأثیر اسلام در بینش شعرای عرب به گونه ای بود كه آنان را به سرودن اشعاری با مضامین اسلامی وادار ساخت. البته همان گونه كه در فصل پیش گفتیم هر بافته ی خیالی پوچ، گرچه بر پایه ی موازین هنری سروده شده باشد شعر ستوده و مانا نیست، بلكه حقایق و معارفی كه بر بال اندیشه و ذوق شاعر نشسته تا به كمك شعر در ژرفای جان مخاطب آشیانه كند، اعتبار شعر را تضمین می كند.

شعر، اگر از محتوای ارزشمندی برخوردار باشد، به چنان اوجی پر می گشاید كه والاترین صاحبان خرد و اندیشه یعنی امامان معصوم (ع) آن را پاس می دارند و از سرودن و خواندن آن استقبال می كنند. به شاعران بخشش ها می كنند و از آنان ستایش می نمایند [8] .

شعر در صحنه های گوناگون زندگی مسلمانان كاربرد داشته است و در یك



[ صفحه 269]



تقسیم بندی كلی می توان شعر را به گونه های ذیل تقسیم كرد: [9] .

1- شعر حماسی، این نوع شعر در بردارنده ی سروده های شاعران در وصف جنگجویان و مبارزه ی دلیرمردان، رجزها و بیان فتوحات آنان است.

2- شعر تاریخی، این گونه ی شعر به ثبت رویدادهای مهم تاریخی با زبان شعر می پردازد. رخدادهایی مانند: فتح مكه، غدیرخم، [10] ماجرای سقیفه، و...

3- شعر ستایشی، در این نوع، شاعر به بیان ویژگی ها و صفات ممدوح خود می پردازد. اشعار ابوطالب در مدح رسول خدا (ص) زمانی كه قریش او را تهدید می كردند از این گونه است. مانند قصیده ی:



خلیلی ما اذنی لاول عاذل

بصغواء فی حق و لا عند باطل



و لما رأیت القوم لاود فیهم

و قد قطعوا كل العری و الوسائل [11] .



و حسان بن ثابت در ستایش رسول خدا (ص) ابیاتی با این شروع سرود:



متی یبد فی الداجی البهیم جبینه

یلح مثل مصباح الدجی المتوقد



و در مدح امیرمؤمنان (ع) گفت:



جزی الله خیرا و الجزاء بكفه

اباحسن عنا و من كأبی حسن؟ [12] .



4- شعر فخری، در این گونه، با ذكر ویژگی های وقایع و صفات اشخاص، فضیلت های یك فرد یا گروهی در معرض دید دیگران قرار می گیرد. مانند اشعار



[ صفحه 270]



منسوب به امام علی (ع) در افتخار به رسول خدا (ص) و جعفر و حمزه و فاطمه (س) و دو فرزندش با این مطلع:



محمد النبی (ص) اخی و صنوی

و حمزة سیدالشهداء عمی [13] .



5- شعر اخلاقی (حكمی، شعر ناصح) شعری است كه در بردارنده ی مضامین اخلاقی و پندی است؛ مانند اشعار منسوب به امیرمؤمنان (ع). از آن جمله:



العلم زین فكن للعلم مكتسبا

وكن له طالبا ماعشت مقتبسا [14] .



6- شعر رثایی (سوگنامه)، شعر رثایی با قالبی محزون و آهنگی غمناك با بیان ویژگی های شهید یا مرده، دیگران را به حزن و اندوه فرا می خواند [15] مانند مرثیه های حسان بن ثابت درباره شهدای بدر و احد، رثای كعب بن مالك درباره ی حمزه و نیز مرثیه ی حسان در شهادت سعد بن معاذ و جعفر بن ابی طالب [16] و سوگنامه او در شهادت رسول خدا (ص) با این شروع:



بطیبة رسم للرسول و معهد

منیر و قد تعفوا الرسوم و تهمد



و نیز سروده های دیگر او:



ما بال عینك لا تنام كانما

كحلت ماقیها بكحل الأرمد [17] .



در سوگ امام علی (ع) ابوالاسود دئلی چنین سرود:



الا یا عین وحیك اسعدینا

الا تبكی امیرالمؤمنینا؟





[ صفحه 271]





الا ابلغ معاویة بن حرب

فلا قرت عیون الشامتینا [18] .



و بكر بن حساد باهری این گونه سرود:



قل لابن ملجم و الاقدار غالبة

هدمت للدین و الاسلام اركانا



قتلت افضل من یمشی علی قدم

و اعظم الناس اسلاما و ایمانا [19] .



آنچه گفته شد تاریخچه ای بس كوتاه و فشرده از شعر و جایگاه آن در اسلام است كه بررسی های افزون و تحقیق های بایسته مجالی دیگر می طلبد.


[1] تاريخ الادب العربي، ص 173.

[2] مانند عبدالله بن رواحه (رسول خدا (ص) به او فرمود: انت شاعر كريم) و حسان بن ثابت (رسول خدا (ص) درباره او فرمود: يؤيد حسان بروح القدس مانا فح أو فاخر عن رسول الله) بنگريد به: الغدير، ج 2، ص 63.

[3] بنگريد به: الكامل، ج 2، ص 143؛ السيرة النبوية، ج 2، ص 435.

[4] مانند: اشعار حسان و ديگران درباره ي جنگ بدر، احد، فتح مكه، غديرخم و....

[5] بنگريد به: الاستيعاب ج 1، ص 401؛ اشعار ابوسفيان مشرك در جنگ احد و جواب كعب بن مالك و هجو او توسط حسان بن ثابت.

[6] از آن جا كه شعر از ساختاري آهنگين برخوردار است ناگزير تأثير فراواني در فكر و انديشه آدمي به جاي مي گذارد و از همين رهگذر به آساني در خاطر آدمي پايدار مي ماند و به ديگران منتقل مي شود. به ويژه با توجه به اهتمام مردم عرب به شعر سرائي و شعر خواني هميشه اشعار نو و تازه به سرعت در بين آنان منتشر مي شد، به گونه اي كه شاعري امروز تازه ترين شعر خود را مي خواند، چند روز بعد در دورترين نقاط بر زبان مردم جاري بود. سرگذشت دعبل و سفر او به خراسان نمونه ي بارز اين مطلب است. بنگريد به: الغدير، ج 2، ص 356.

[7] مانند اشعار ابوطالب در ستايش رسول خدا (ص) و نيز اشعار حسان و عبدالله بن رواحه و....

[8] مانند آنچه امام صادق (ع) در مني در ايام تشريق انجام داد و خود را آماده شنيدن يكي از قصايد (هاشميات) كميت فرمود و پس از استماع او را دعا كرد و صله اي در خور به او بخشيد. درباره ي جايگاه شعر و شاعر نزد امامان شيعه (ع) بنگريد به: الغدير، ج 2 ص 20 و نيز شرح حال كميت، سيد حميري و دعبل در همين كتاب ارزشمند. ماجراي بس خواندني رؤياي امام رضا (ع) و سفارش پيامبر (ص) درباره ي سيد اسماعيل حميري و تأكيد بر حفظ كردن قصيده ي عينية او (لام عمر و باللوي مربع / طامسة اعلامها بلقع) مهر تأييدي بر شعر پاك و شاعر آگاه است. رسول خدا (ص) در اين خواب به امام رضا (ع) چنين مي فرمايد: «يا علي بن موسي! احفظ هذه القصيدة و مرشيعتنا بحفظها و اعلمهم بان من حفظها و أدمن قرائتها ضمنت له الجنة علي الله...» اين ماجرا را علامه اميني در الغدير، ج 2، ص 222 از بحارالانوار، ج 11 ص 150 ذكر كرده است. و نيز برپاداري سوگواري امام حسين (ع) و سوگ سرائي و سوگنامه خواني در محضر امامان معصوم (ع) بيانگر جايگاه والاي شعر ولايي است. از شواهد فراوان تاريخي تنها به اين روايت بنگريد:

«عن ابي هارون المكفوف: قال: قال لي ابو عبدالله (ع) يا هارون! أنشدني في الحسين (ع) فأنشدته: قال: قال لي: أنشدني كما تنشدون يعني بالرقة. فانشدته: امرر علي جدث الحسين فقل لأعظمه الزكية قال: فبكي ثم قال: زدني فأنشدته القصيدة الاخري قال: فبكي و سمعت البكاء من خلف الستر...» (ثواب الاعمال، ص 190، كامل الزيارات، ص 104 بحارالانوار، ج 44، ص 288؛ الغدير، ج 2، ص 236. قصيده ي امرر علي جدث الحسين (ع) از سيد اسماعيل حميري است.) امام صادق (ع) مرثيه خواني را آن گونه مي پسندد كه در بين مردم رواج دارد؛ حتي شيوه ي قصيده خواني براي امام حسين (ع) نيز مورد توجه و عنايت آن امام راستين است.

(اين مقوله را نكته ها و شواهد ارجمندي است كه بايد در محل خود از آن ها گفت وگو كرد).

[9] شعر از زاويه هاي گوناگون، تقسيم بندي هاي متفاوتي مي پذيرد، ولي آنچه در اين جا به صورت كلي ذكر شده است تنها با نگاهي گذرا به تاريخ اسلام و جنبه هاي كاربردي شعر نزد مسلمانان است.

[10] مانند اشعار حسان بن ثابت درباره ي غديرخم از آن جمله قصيده ي معروف: يناديهم يوم الغدير نبييهم / بخم أسمع بالرسول مناديا (الغدير، ج 2، ص 34) و نيز درباره ي فتح مكه: عفت ذات الاصابع فالجواء / الي عذراء منزلها خلاء. و نيز بنگريد به: اشعار كميت، دعبل، سيد اسماعيل حميري. علامه اميني در تتبعي طاقت سوز در كتاب گرانقدر «الغدير» مجموع سرودهاي شاعران عرب درباره ي غديرخم را گرد آورده است.

[11] السيرة النبوية، (لابن هشام) ج 1، ص 286؛ 99 بيت از قصيده را ذكر كرده است. نيز بنگريد به تحقيق گسترده ي مرحوم علامه اميني درباره ي ابوطالب و اشعار او در الغدير، ج 7، ص 330 به بعد.

[12] المحاسن و المساوي، ص 46؛ الغدير، ج 2، ص 43.

[13] البدايه و النهايه، ج 8، ص 9.

[14] ديوان منسوب به امام علي (ع)، ص 316.

[15] شعر رثايي داراي سه بخش: 1- ندب (بيان الفاظ سوزناك كه باعث رقت قلب و حزن شنونده مي شود). 2- تأبين (ستايش صفات شخصي كه از دنيا رفته است). 3- تعزية (سفارش به صبر و دلداري به مصيبت ديدگان است).

[16] بنگريد به: السيرة النبوية، ابن هشام، ج 2، ص 368 (ما قبل من الشعر في يوم بدر) و همان ج 3، ص 83 (ذكر، ما قيل من الشعر يوم احد) و درباره ي جعفر بن ابي طالب بنگريد به: همان ج 3، ص 445.

[17] همان، ج 4، ص 346 و نيز بنگريد چند قصيده ي ديگر او را و سوگ سروده ي كعب بن مالك: يا عين فابكي... در الطبقات الكبري، ج 2، ص 324.

[18] الكامل، ج 3، ص 395، اسد الغابة، ج 4، ص 124 (و نيز مرثيه هاي فضل بن عباس و سيد اسماعيل حميري در همين منابع) با دخل و تصرف هاي ناشيانه اي كه آشكار در «الا ابلغ خوارج... و فلا تثبت معاوية بن حرب...» انجام شده است.

[19] همان.